پس از رفتگر بجنوردی که کیف یک میلیاردی را به صاحبش برگرداند یا راننده خودروی حمل زباله در قم که با رساندن کیف گمشده به صاحبش او را از نگرانی درآورد، حالا با شروع سال جدید باز هم این افراد خبرساز شدهاند و این بار نوبت به راننده خودروی حمل زباله شهرستان ارومیه رسیده تا نام خود را بین افراد درستکار ثبت کند. او بعد از اینکه فهمید زن جوان کیسه حاوی 20میلیون تومان پول نقد و مقدار زیادی طلا را گم کرده است، ساعتها بین سه تن زباله جستوجو کرد تا زن جوان را از نگرانی درآورد.
سعید حسینی، 30ساله و چهار سال است که بهعنوان راننده خودروی حمل زباله در شهرداری ارومیه مشغول بهکار است. او ماجرایی را که برایش رخ داده بود اینطور تعریف میکند: صبح 11فروردینماه بود و من و دو نفر دیگر از همکارانم مشغول جمعآوری زبالهها در بلوار امام رضا(ع) بودیم که تلفن همراهم زنگ خورد. شماره یکی از همکارانم بود که آن روز با ما بود اما وقتی گوشی را جواب دادم، صدای لرزان زنی را شنیدم. زن جوان گریه کنان از من کمک میخواست.
ظاهرا مقداری پول و طلا را اشتباهی در کیسه زباله انداخته و حالا از من میخواست که ماشین را نگه دارم.حسینی ادامه میدهد: پایم را روی ترمز گذاشتم و لحظاتی بعد همکارم همراه آن زن نزد من آمدند. زن جوان هنوز گریه میکرد و گفت که او و همسرش 20میلیون تومان پول نقد و مقدار زیادی طلا را در یک کیسه پلاستیکی گذاشته بودند اما شب قبل فرزند کوچکشان آنها را به جای زباله بیرون انداخته است. آن زن میگفت که این طلاها و پولها همه سرمایهشان بوده و اگر همسرش از این ماجرا با خبر شود، خیلی عصبانی خواهد شد. راننده جوان ادامه میدهد: وقتی حرفهای این زن را شنیدم تصمیم گرفتم هر طوری شده به او کمک کنم. با اینکه اصلا معلوم نبود کیسه حاوی پولها و طلاها داخل ماشین و همراه بقیه زبالهها باشد اما در گوشهای از خیابان پارک کردم و با دیگر همکارم شروع به جست و جو میان زبالهها کردیم. ما برای این کار باید وارد مخزن قسمت بار ماشین میشدیم که حدود سه تن زباله داخل آن بود.
با اینکه پیدا کردن یک کیسه کوچک میان آنهمه زباله مثل پیداکردن سوزن در انبار کاه بود اما برای سعید حسینی و همکارش مهمترین مسئله، کمک به زن جوان بود. آنها هر طوری بود وارد زبالهها شده و شروع به گشتن کردند. راننده جوان میگوید: راستش وجدانم اجازه نمیداد امید او را از بین ببرم. گشتن در آن شرایط کار سادهای نیست. ما یک ساعت گشتیم اما هیچچیزی پیدا نکردیم. بعید بهنظر میرسید که بتوانیم به نتیجهای برسیم. ما باید زبالهها را کاملا تخلیه میکردیم و بعد دنبال کیسه طلاها میگشتیم. برای همین به سمت محل تخلیه زبالهها حرکت کردیم.
حسینی و همکارانش هر روز زبالهها را به ایستگاههایی در سطح شهر منتقل میکردند تا در آنجا زبالهها بار تریلیهای مخصوص شود و به محل اصلی دفن زباله در خارج از شهر انتقال یابد. حسینی اضافه میکند: ما در انتهای هر روز وقتی تمام زبالهها را جمع میکنیم، آنها را به چند ایستگاه میانی که در شهر است میبریم و از آنجا زبالهها توسط تریلیهای مخصوص به محل اصلی دفن که بیرون شهر است منتقل میشوند.
برای اینکه بتوانیم میان زبالهها جستوجو کنیم باید از سازمان مجوز میگرفتیم. با تلاش زیاد توانستم مجوز را بگیرم و بعد به محل اصلی دفن زبالهها رفتیم. وقتی به آنجا رسیدیم، با یکی از همکارانم تک تک کیسه زبالهها را بازرسی کردیم اما هیچ خبری از کیسه پول و طلاها نبود. حدس زدم شاید آن زن اشتباه کرده باشد و داشتم کمکم ناامید میشدم که ناگهان چشمم به یک کیسه مشکی رنگ کوچک افتاد.
وقتی آن را برداشتم و از روی پلاستیک محتویات آن را لمس کردم، متوجه شدم پول و طلاها داخل آن است. نمیدانید چقدر خوشحال شده بودم. با موبایل همکارم که همراه آن زن بود تماس گرفتم و خبر را دادم. وقتی کیسه را تحویل زن جوان دادم، از خوشحالی فقط گریه میکرد. من حتی داخل کیسه را هم درست و حسابی نگاه نکردم و بعدا متوجه شدم که حدود 20میلیون تومان پول نقد و چندین میلیون تومان طلا داخل آن بوده.
همان موقع زن جوان مقداری از پولها را بهعنوان مژدگانی به من داد اما قبول نکردم. گفتم که آنها امانت همسرتان است و باید به او برگردانید. همان خوشحالی او، برایم کافی و بهترین هدیه بود. این نخستین بار نبود که حسینی با چنین ماجرایی روبهرو میشد؛ پیش از این هم پیش آمده بود که او کیف پر از پول یا مدارک را هنگام جمعآوری زبالهها پیدا کند و به صاحبش برساند. این کارمند وظیفه شناس شهرداری این کار را وظیفه هر کسی میداند و میگوید: وقتی چیزی را پیدا میکنی، حتی برای یک لحظه هم نباید وسوسه شوی که آن را برای خودت برداری. باید به صاحبش فکر کنی که چقدر نگران اموال گمشدهاش است. پس از این ماجرا شهرداری ارومیه از این راننده امانتدار تقدیر و به او هدیه نقدی تقدیم کرد.